حرفهای من

اینجا مــن ، منـــــــــم ... خود واقعی ام با افکار و عقایدی که بدون ترس از هیچ موجودی توان ابـــــراز آن را دارم ... از هر چه بخواهــــم و تا آنجا که دوست بــــدارم خــــواهم گفت ... بـــــــدون هیــچ دلهـــــــــره ای ... اینجا مـــن ، منـــــــــــــــم

حرفهای من

اینجا مــن ، منـــــــــم ... خود واقعی ام با افکار و عقایدی که بدون ترس از هیچ موجودی توان ابـــــراز آن را دارم ... از هر چه بخواهــــم و تا آنجا که دوست بــــدارم خــــواهم گفت ... بـــــــدون هیــچ دلهـــــــــره ای ... اینجا مـــن ، منـــــــــــــــم

بخت من ...


صدای دهل که هیچ ، صور اسرافیل هم نمی تواند بیدارش کند ... بخت بخواب رفته ی من را ...


اینجا سرزمین واژه های وارونه است

اینجا سرزمین واژه های وارونه است ...

جایی که "گنج" ، "جنگ" می شود !

"درمان"  "نامرد" و "قهقهه" "هق هق" ! 

اما "دزد" همان "دزد" است ، "درد" همان "درد" است ...

"گرگ" همان "گرگ" است !!!  

آری ؛ سرزمین واژه های وارونه ،

سرزمینی که "من" "نم" زده است ، "یار" ؛ "رای" عوض کرده است ...

"راه" گویی "هار" شده ، "روز" به "زور" می گذرد ،

"آشنا" را جز در "انشا" نمی بینی و چه "سرد" است این "درس" زندگی !!!

اینجاست که "مرگ" برایم "گرم" می شود ...

چرا که "درد" همان "درد" است ...


گاهی اوقات ...

گــــاهــــــــی اوقـــــــــات حــتـــمـــــــــــــا بــایــــــــــــد بـــــــــــــری تـــــا دیــگــــــــــــــران بــفــهــمـنـــــــــــــــــد ، مــــــــونـدنــــــــــــت انتخـــــــــاب بـــــــــود نــه اجبــــــــــــــــار ... 

حال این روزهایم ...

این روزها ، روزهای سخت و کسل کننده ای هستند برام ...

دلم عجیب برای بچگی و دنیای واقعی خودم تنگ شده ...

خسته شدم از این همه ارتباطات مجازی ، حرف های مجازی ، افکار و عقاید مجازی ، آدم های مجازی ، لبخندها و اشک های مجازی و ... دنیای مجازی !!!
اینا نه تنها آرومم نمی کنه که به مرور زمان از درون بی قرار تر و داغون ترم هم می کنه !!!

دلم یه جرات و جسارت واقعی میخواد ... مثل جرات و جسارت بچگی هام ...

دلم یه خنده و گریه ی واقعی میخواد ... مثل خنده و گریه ی کودکی هام که واقعا خالی و آرومم میکرد ...

دلم خواسته های کودکانه مو میخواد ، خواسته هایی که برای برآورده شدنشون راضی کردن دل یه پدر و مادر مهربون کافی بود ... اما بهای برآوردن خواسته های الانم راضی کردن عالم و آدمه که البته باز هم شاید برآورده بشن ، شاید هم نشن ...

دلم صداقت ، پاکی و بی ریایی بچگی هامو میخواد ...

دلم میخواد بازم مثل کودکی هام اصرارها و پافشاری هایم حداقل برای یک نفر برو داشته باشه ...

دلم میخواد هنوزم مثل اون دوران آدما منو برای خود واقعی ام بخوان نه نیازشون به من ...

دلم خیلی زیاد خود واقعی مو میخواد ... فقط همین !

مهربانا ...

مهربانم ...

شرمنده ام !!!
که هیچ گاه ، مهربانی هایت را " منتشر " نکردم اما تا دلت بخواهد گلایه ها را " پست " کردم ...

و غریبه ها " لایک " زدند ...

کاش می توانستم صدای تو را بنویسم " خدایــــــــــــــــــا " ...


   

فقط خرد می شی ...

از دیدن بعضی صحنه ها و از شنیدن بعضی حرف ها ، نه حق داری داد بزنی ، نه حق داری گله کنی !!!

چون دیگه به تو " هیچ ربطی " نداره ...

با دیدن بعضی صحنه ها و شنیدن بعضی حرف ها ، فقط خرد می شی ...

اگه مرد باشی غرورت میشکنه و اگه زن باشی احساساتت نابود میشن ...