حرفهای من

اینجا مــن ، منـــــــــم ... خود واقعی ام با افکار و عقایدی که بدون ترس از هیچ موجودی توان ابـــــراز آن را دارم ... از هر چه بخواهــــم و تا آنجا که دوست بــــدارم خــــواهم گفت ... بـــــــدون هیــچ دلهـــــــــره ای ... اینجا مـــن ، منـــــــــــــــم

حرفهای من

اینجا مــن ، منـــــــــم ... خود واقعی ام با افکار و عقایدی که بدون ترس از هیچ موجودی توان ابـــــراز آن را دارم ... از هر چه بخواهــــم و تا آنجا که دوست بــــدارم خــــواهم گفت ... بـــــــدون هیــچ دلهـــــــــره ای ... اینجا مـــن ، منـــــــــــــــم

درد ...

درد یعنی :

 از اووووووووووووووووووون همه آرزوی بچگی 

فقط بزرگ بشی !!!



شرمنده ایم آقا ...

پرسید : گمراه کردن اینها چه فایده ای دارد ؟

ابلیس جواب داد : امام اینها که بیاید ، عمر ما تمام می شود !!! 

اینها که غافل باشند ، امامشان دیرتر می آید ...

با کنجکاوی پرسید : این هفته پرونده ها چطور بود ؟ 

ابلیس خوشحال گفت : مگر صدای گریه ی آقایشان را نمی شنوی !!!




درد بـی درمـــــــــون

یه وقتایی ...

یه حرفایی ...

چنان آتیشت میزنه ؛

که دوست داری فریاد بزنی ؛

اما نمیتونی !!!
حتی دیگه نفس کشیدن هم برات سخت میشه !!!

تمام وجودت میشه بغض ...

بغضی که نمیترکه ...

به این میگن : درد

" درد بـی درمـــــــون "


آدمیزاد !!!

آدمیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است ...

آن هنگام که می خواهد با منطق حرف بزند ، احساساتی می شود !!!

آن سان که از احساسات می گوید ، آرزوهایش لو میروند !!!
زمانی که از آرزوهایش یاد می کند ، حسرتش رو می شود !!!
و هنگامی که حسرت هایش روشن می گردند ، منطق می تراشد !!!


اشتباهات ...


اشتباهات انسان ؛ در ابتدا رهگذرند ، سپس میهمان میشوند و در آخر صاحبخانه !!!  

خدایا ؛ قربون خداییت


خدایا قربون عدلت بشم ، اما برای بعضیا خیلی بهتر خدایی میکنی ...



دل گرفتگی !!!


گاهی دلت به اندازه ی یک مجلس ختم می گیرد ...

حتی اگر تمام شهر را آذین بسته باشند ...